31 اردیبهشت 1403

باشگاه کشاورزان جوان

کانون روستازادگان سرزمین آفتاب

توسعه اجتماعی در نواحی روستایی(10)

مثال_1_تاثیر ساختار اجتماع بر نوآوریهای کشاورزی

ساختار اجتماعی یک جامعه یا اجتماع (ساختار رهبری،تقسیمات مبتنی بر طایفه،طبقه یا پایگاه اجتماعی ،روابط جنسیت و غیره) بر میزان و شیوه پذیرش هر نوع نوآوری کشاورزی تاثیر مهمی بر جای می گذارد.مثال ذکر شده در چهارگوش 3_3 این موضوع را به روشنی به اثبات می رساند.تفاوت ساختار اجتماعی میوری وانا با ویری وانا مسبب بسیاری از تفاوتهایی بود که در شکل نمونه یک پروژه جالیز در آن دو روستا به وجود آمده بود.در این مورد،نمی توان چنین نتیجه گرفت که ساختار اجتماعی به طور کلی یا هر نوع خاص از ساختار اجتماعی،به نوآوری های کشاورزی کمک می کند یا مانع از آن می شود،زیرا این موضوع به نوع آوری و میزان انعطاف پذیری طراحی پروژه بستگی دارد.برای آنکه یک نو آوری به موفقیت برسد،لازم است که پروژه را به گونه ای طراحی کنیم(یا طراحی پروژه نمونه را به گونه ای انطباق دهیم) که با ساختار اجتماعی محلی هماهنگ باشد و در عین حال در پی دستیابی به اهداف اولیه پروژه باشیم.

مثال _2_تاثیر تولید محصولات زراعی نقدی بر تغذیه

در مورد اینکه آیا افزایش تولید محصولات زراعی نقدی تاثیر مثبت بر تغذیه  یا تاثیر منفی،بحثهای زیادی در میان کارشناسان تغذیه وجود دارد. از یک سو،می توان ادعا کرد که کشت محصولات نقدی موجب افزایش درآمد خانواده می شود و خانواده را قادر می سازد که مواد غذایی و/یا مواد غذایی مغذی بیشتری خریداری کنند.اما از سوی دیگر،می توان چنین استدلال کرد که کشت محصولات نقدی موجب کاهش منابع (به خصوص زمان)موجود برای تولید محصولات غذایی می شود و درآمد اضافی لزوما صرف خرید مواد غذایی بیشتر یا به ویژه،مواد غذایی بیشتر،نمی شود.در واقع،تاثیر یاد شده به چند عامل بستگی دارد،از جمله اینکه آیا برای افزایش تولید محصولات زراعی نقدی بدون آنکه از مقدار محصولات غذایی کاسته شود،منابع کافی وجود دارد،آیا محصولات زراعی نقدی علاوه بر قابل فروش بودن قابل خوردن هم هستند؛خانواده برای چه چیزهایی غیر از مواد غذایی باید پول خرج کند کدام یک از اعضای خانواده نحوه خج کردن پول حاصل از فروش محصولات را مشخص می کند؛و دانسته های ما درباره ارزش تغذیه ای دیگر انواع مواد غذایی جایگزین چه اندازه است.

مثال_3_تاثیر آموزش بر نواوری های کشاورزی

بحث مشابهی در خصوص رابطه میان آموزش و نو آوری های کشاورزی مطرح است.از یک سو،چنین ادعا می شود که آموزش موجب افزایش پذیرش نظرات جدید از سوی مردم می شود،درک پیامهای ترویجی را برای آنها آسان تر می کند،بر بلند پروازی آنها می افزاید و در نتیجه،اشتیاق آنان را برای آغاز فعالیتهای جدید درآمد زا افزایش می دهد.از سوی دیگر ،چنین استدلال می شود که بسیاری از مزدم  به آموزش به عنوان وسیله ای برای دستیابی به اشتغال غیر کشاورزی می نگرند و از این رو،اعضای آموزش دیده تر یک اجتماع معمولا به شهرها مهاجرت می کنندو/یا علاقه خود را به کشاورزی از دست می دهند.در این مورد،تاثیر واقعی آموزش تا حدود زیادی به نوع آموزش بستگی دارد.دربسیاری از کشورها و یکایک پروژه های توسعه،تلاش می شود تا مولفه کشاورزی آموزش،مخصوصا در سطح ابتدایی و در طرحهای تحصیلی بزرگسالان،افزایش یابد،با این امید که مردم به استفاده از آموزش خود برای بهبود بخشیدن به تولید کشاورزی تشویق شوند.با این همه ،این مسئله به نگرش افراد،خانواده ها و جامعه نسبت به کشاورزی،اشتغال غیر کشاورزی ، و بازده نسبی اشتغال کشاورزی بستگی دارد.

مثال_4_تاثیر کشت محصولات نقدی بر فقر و نابرابری

آغاز به کشت محصولات نقدی یا گسترش آن در یک ناحیه،بسیاری از موضوعاتی را که در سطح ملی در ارتباط با طرحهای تعدیل ساختاری مطرح می شود،در مقیاسی کوچک به تصویر می کشد.عموما کشت محصولات نقدی یک کار خوب قلمداد می شود،زیرا این کار وسیله ای است برای افزایش درآمد و در نتیجه،وسیله ای است برای کاهش فقر،با این همه،کشت محصولات نقدی همیشه اثر مثبت ندارد.نخست آنکه منافع این کار فقط عاید کسانی می شود که می توانند به طور مستقیم با کشت محصولات نقدی یا به طور غیر مستقیم با ارائه کار له عنوان کارگر مزد بگیر،در این امر مشارکت کنند.دوم آنکه افزایش تولید محصولات زراعی نقدی ممکن است همان گونه که در مثال 2 گفته شد به کاهش منابع موجود برای ئلید محصولات غذایی منجر شود،که این مسئله گذشته از پیامدهایی که ممکن است به لحاط تغذیه در برداشته باشد ممکن است به این مفهوم باشد که بیشتر درآمدهای اضافی حاصله صرف خرید آن دسته از مواد غذایی شود که در صورت عدم کشت محصولات نقدی کشت آنها امکان پذیر بود.سوم و شاید از همه مهمتر آنکه منافع به دست آمده احتمالا به طور نابرابر در میان افراد ناحیه مورد نظر توزیع می شود،زیرا برخی از افراد به طور اجتناب ناپذیر نسبت به سایرین جایگاه بهتری برای کسب منفعت خواهند داشت.برای مثال،کسانی که به کشت محصولات زراعی برای خود می پردازند بیش از کارگران مزد بگیر نفع می برند،وکسانی که صاحب زمین یا سرمایه یا وسایل بیشتری هستند،قادر خواهند بود که محصولات بیشتری کشت کنند و در نتیجه،در مقایسه با افرادی منابعشان محدود است،پول بیشتزی به دست می آورند.به بیان دیگر،کشت محصولات نقدی احتمالا باعث افزایش شکاف میان ثروتمندان و فقرا می شود،مگر آنکه تلاشهای خاصی در جهت محدود کردن ثروتمندان یا کمک به فقرا به انجام رسد،و انجام این کار معمولا پرهزینه است و این به دلیل از دست رفتن تولیدات ثروتمندان و/یا هزینه هایی است که حمایت از فقرا در بر دارد.

این مشکلات به روشنی در پروژه جالیزها دیده می شود.در مورد میوری وانا ،منافع پروژه در ابتدا تحت تسخیر یک گروه و سرانجام،یک شخص قرار گرفت؛این شخص تاجری بود که از پیش نیز یکی از ثروتمندترین ساکنان روستا محسوب می شد،و حتی در ویری وانا،که پروژه در آنجا اساسا دارای اهداف معیشتی بود و منافع نسبتا به طور مساوی توزیع می شد،خانوارهای چندی وجود داشتند که به دلیل عدم برخورداری از منابع لازم نمی توانستند در آن مشارکت کنند.

مثال_5_تاثیرمشارکت بر نوآوری های کشاورزی

این رابطه را پیش از این در قسمت 3_2،به هنگام بحث پیرامون توسعه اجتماعی به عنوان یک فرایند یادگیری،مورد اشاره قرار دادیم،همچنین،این موضوع با نکاتی که درباره رابطه میان ساختار اجتماعی و نوآوری های کشاورزی قبلا در این قسمت گفته شد،پیوند نزدیک دارد.در قسمت 3_2 گفتیم که موثرترین راه برای حصول اصمینان راه برای حصول اطمینان از مخلوط شدن عامل انسانی که ساختار اجتماع را شامل می گردد،دخالت دادن مردم در تمامی مراحل یک پروژه یا طرح است،وخار نشان کردیم که اگر در مراحل برنامه ریزی مشورت بیشتری انجام شده بود،می توانستیم مانع از بروز بسیاری از مشکلاتی شویم که پروژه جالیزها در میوری وانا و ویری وانا با ان مواجه بود.اما در اینجا نیز قضیه دارای یک وجه دیگر است،و آن اینکه به ندرت اتفاق می افتد که مدیریت توسعه مشارکتی،سریع و ارزان یا آسان باشد.این امر مستلزم آن است که برنامه ریزان یا مروجان وقت زیادی صرف کنند،بنابراین،در این مورد باید بین هزینه های کوتاه مدت و منافع بلند مدت دست به انتخاب زد یا به بیانی یکی را به بهای دیگری از دست داد.یک رهیافت مشارکتی بر هزینه های پروژه از جمله هزینه مربوط به زمان و تلاش می افزاید،اما در عین حال احتمال موفقیت پروژه در بلند مدت را نیز بالا می برد.

از این پنج مثال،دو نتیجه مهم به دست می آید.نخست آنکه جنبه های اجتماعی و اقتصادی توسعه ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛از این رو،ما به یک رهیافت همه جانبه برای برنامه ریزی در سطح بخش و سطوح دیگر نیازمندیم ،نتیجه دوم آنکه،رابطه میان این دو جنبه،بسته به ویژگیهای هر مورد،ممکن است مثبت یا منفی باشد.پیامد مهم این مسئله آن است که برنامه ریزان و سایر دست اندرکاران توسعه نواحی روستایی باید موقعیت محلی را به خوبی درک کنند.

3_4_سیاستهای توسعه اجتماعی

در قسمت قبل،نگاهی داشتیم به رابطه میان توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی اینک در این قسمت نقش سیاست در توسعه اجتماعی را مورد بررسی قرار می دهیم.در اینجا،اصطلاح سیاست در معنای عام به تمامی چیزهایی اطلاق می شود که به کسب قدرت و شیوه افراد،گروهها و سازمانها برای اعمال قدرت بر منابع مربوط می شود و یا با توزیع قدرت در میان آنها مرتبط است.بدین ترتیب،سیاست برای مثال شامل  این موارد می شود: سیاست اجتماعات روستایی محلی،قدرت،کارکرد و شیوه عملیات دولتهای مرکزی و محلی و بخشهای تشکیل دهنده آنها مانند احزاب سیاسی،اعضای مجلس،اعضای شورا،بخشهای دولت مرکزی و محلی،یکایک ماموران؛ و روابط سیاسی بین المللی.

سیاست،آن گاه که به این شیوه عام تعریف می شود،بر تمامی جنبه های زندگی و در نتیجه،بر تمامی جنبه های توسعه تاثیر می گذارد.در این قسمت،نگاهی داریم به سه بعد مختلف اما مرتبط سیاست که احتمالا برای کسانی که به جنبه های اجماعی توسعه در بخشهای روستایی توجه دارند،دارای اهمیت خاص است.این سه بعد عبارت اند از:اقتصاد سیاسی توسعه روستایی؛نقش دولت در توسعه؛و راههای پرداختن به مداخله سیاسی.

About Author

مطالبی که شاید برای شما جالب باشد