روستای ایرانی در قرن گذشته شمسی، محل تنازع دو جریان فکری پیشرفت درونزا و مبنایی و توسعه نامتوازن و غربی بوده است؛ موضوعی که در انقلاب سفید شاه یا توسعه غربی و تبدیل روستاها به شهر و نیز سیل مهاجرت به شهرهای بزرگ دیده میشود.
روستا با وجود ظرفیتهای عظیم، همیشه (بهجز برهه طلایی دهه ۱۳۶۰) نادیده گرفته شده و رسانهها توجه چندانی به این مرکز مهم انسانی و جمعیتی نکردهاند.
در سالهای دهه ۶۰ به برکت پیروزی انقلاب اسلامی یک نوع «نهضت بازگشت و توجه به روستا» در همه حوزهها و بهخصوص در فرهنگ، هنر و رسانه دیده میشود اما با پایان یافتن این دهه طلایی بهجز در برخی از حوزهها، گویا موضوع توجه به روستا نیز پایان مییابد.
در سالهای پس از جنگ و در موارد انگشتشماری که به موضوع روستا در هنر و رسانه پرداخته شده، این دلیل مفهومی ضعیف، کلیشهای، وارونه یا دستمایهای برای طنز و متأسفانه تمسخر جلوه کرده است. ندیده شدن روستا، روستایی را به شهروند درجه ۲ کشور تبدیل کرده و توجه مسئولان، مردم و سرمایهگذاران فرهنگی و اقتصادی را از این ظرفیت بزرگ دور کرده است؛ تا حدی که زندگی و کار در روستا ضدارزش شده و روستاها یکی پس از دیگری در حال نابود شدن هستند.
بنابراین ظرفیتهای عظیم طبیعی، کشاورزی، گردشگری و فرهنگی روستاها جز با پرداخت مناسب در رسانهها شناسایی، گسترش و همافزایی پیدا نمیکنند.
علاوه بر ریشههای تاریخی و نظری، عدم توجه به روستا، شاید یکی دیگر از عوامل توجه کمتر رسانههای کلاسیک (رادیو، تلویزیون و روزنامهها) به این واحد جمعیتی بهعنوان مخاطب، پراکندگی جمعیت روستایی در بعد جغرافیایی و انبوه نبودن هر واحد آن و در نتیجه گران و بهصرفه نبودن کار رسانهای برای روستا باشد. رسانه ملی با توجه به ظرفیتهای چند بعدی و ترکیبیاش میتواند ارگانی باشد که فعالیت اجتماعی، فرهنگی و هنری برای روستا را مقرون به صرفه و اقتصادی کند.
آینهگری،الگوسازی و اسطورهسازی در رسانه
در باب رسالت رسانه در قبال پرداختن به مسائل تربیتی جوانان و ارائه الگویی جامع و روزآمد به آنها، صدا و سیما باید با توجه به واقعیات فرهنگی، دینی، اجتماعی، سیاسی و… جامعه جوانان، رسالتش را تعریف کند.
وقتی رسانه میخواهد با جامعه مخاطبانی با روحیه و دغدغههای فاصله سنی جوان ارتباط برقرار کند، نمیتواند با روحیه یک پدر ۷۰ -۶۰ ساله موعظه و نصیحت کند. در این مواجهه، رسانه بهجای اینکه موضع همدردی داشتهباشد، باید آیینهای از واقعیتها را پیش روی او قرار دهد تا با آگاهی دادن، جوان را در یافتن بهترین نقشه راه، کمک کند.
پر واضح است یکی ازمهمترین تصاویری که رسانه میتواند در این آیینه نشان دهد باید در جهت الگوسازی و اسطوره سازی تعریف شود؛
رشد و پویایی جامعه با الگوگیری از نخبگان بشری مسألهای است که در تمام فرهنگها و ملتها دیده میشود. البته پیش از اینکه افراد و مصادیق ارزشی معرفی شوند، باید ارزشهای مورد نظر جامعه مخاطب را تعریف، تبیین و نهادینه کردهباشیم؛ مثلا بهتبع این که در یک جامعه دینی رشادت، صداقت، غیرت، حمیت و حقگرایی همواره ارزش محسوب میشود در این مسیر یکی از منابعی که میتواند آبشخور الگوسازی رسانههای ما برای جوانان باشد، زندگی جوانان جامعه اسلامی از صدر اسلام تا کنون است.
دین مبین اسلام بهعنوان تکمیلکننده پازل مأموریت انبیای الهی همواره افرادی را در مکتب خود پرورش داده که الگوهایی درخشان نهفقط در عالم اسلام بلکه در پهنه عالم و در تمام ارکان و اصناف بشری بودهاند. بین این نخبگان معرفتی و علمی، نام بزرگواری همچون حضرت علیاکبر(ع)، فرزند ارشـد ابـاعبدا…، حـسین بن علی(ع) میدرخشد. انسانی که در واقعه کربلا همچون اسطوره ارزشها، جلوهگری کرد.
مطالب جالب
رسانه در روستا
راهکار رسانهها برای کمک به امنیت غذایی کشور
نقش رسانه در مشارکت (4)