مدیریت متمرکز…
من اگر بخواهم تشکیلات درست کنم و اعضای آن تشکیلات_به قول شما بازوهایش_همین برادران و خواهران روشنفکر و هنرمند انقلابی باشند،این با اسم نمی شود.خاصیت مجموعه های انسانی این است.اگر کسی در امور حزبی و تشکیلاتی کار و فعالیت کرده باشد،اینها را خوب می داند.بنده چون سالهای متمادی در تشکیلات دولتی کار کرده ام_کار و فعالیت در حزب و نظایر آن_به جای خود محفوظ می دانم که مجموعه ی تشکیلاتی،حیاتش به این است که از بالا مرتب زیر نظر باشد.یعنی یک نفر،دائم به آن تشکیلات نگاه کند.این نگاه،مثل نور چراغ قوه است و تا زمانی که به یک نقطه افتاده باشد،آن نقطه روشن است.اما به مجردی که چراغ قوه را گرداندید،دیگر آن نقطه روشن نیست.کسی که بالا سر است؛باید دائم مجموعه را زیر نظر داشته باشد و با چشم و نگاه اوست که مجموعه جان می گیرد.(نگاه)که عرض می کنم،نگاه ظاهری نیست؛مقصود،مدد رساندن فرد ناظر و بالا سر است.با این حساب،آیا من فرصت نظارت بر مجموعه ی مورد اشاره را دارم؟ معلوم است که ندارم.اگر واقعا به این نتیجه می رسید که این مجموعه،احتیاج به یک تمرکز دارد و آن تمرکز هم منافات با تجمعهای کوچکتر ندارد،خودتان قدم پیش بگذارید…
مجموعه ای تشکیل دهید که همه اینها در آن،جا بگیرند و ریاستی هم برایش انتخاب کنید.از میان خودتان یک مجموعه ی سه الی پنج نفری،واقعا انتخاب کنید.ولو فردی را در این مجموعه کوچک،چندان هم توانا نمی دانید؛ولی هنگامی که این مجموعه ی سه الی پنج نفری،مطلبی را عنوان کرد و سخنی را نگه دارند،و زیاده گویی نکنند…اگر چنین مجموعه ای به وجود بیاورید،خیلی خوب است.
مطالب جالب
ضرورت کار تشکیلاتی
پیش درآمدی برای برنامه ریزی فردی و اجتماعی (8)
پیش درآمدی برای برنامه ریزی فردی و اجتماعی (7)