14 آبان 1403

باشگاه کشاورزان جوان

کانون روستازادگان سرزمین آفتاب

اصطلاحات کشاورزی به انگلیسی و فارسی

اصطلاحات کشاورزی: حرف A تا حرف D

Abiotic. غیر زیستی. عوامل محیطی نظیر خشکی ، باد، تگرگ یا رطوبت مازاد که بر رشد ارگانیسم‌های زنده تأثیر می‌گذارند. از این واژه معمولاً در ترکیب «تنش‌های غیر زیستی» استفاده می‌شود.

Adsorb, Adsorption. جذب سطحی کردن، جذب سطحی. در اصطلاح خاک، چسبندگی یون‌ها (یعنی K+، Ca++) یا مولکول‌ها به سطح ذرات خاک را می‏‌گویند. این فرایند با فرایند جذب که ماده-جذب‌شونده-در محلول خاک حل می‌شود متفاوت است.

Alluvial Soil. خاک آبرفتی. رسوب‏‌های برجای‌مانده از آب جاری در دشت‌های سیلابی، دره رودخانه‌ای و کف نهرها؛ این رسوب‏‌ها برحسب نزدیکی به منبع آن‌ها ممکن است دارای بافت ریز یا درشت باشد. خاک آبرفتی معمولاً حاصل فرسایش منبعی سربالا یا بالادست است؛ ازاین‌رو، اصطلاح «آبرفت دره رودخانه‌ پایین‌دست می‌سی‌سی‌پی» را داریم.

Aquifer. آبخوان. رسوب‏‌های زیرزمینی متخلخل حاصل از رسوب‏‌ها یا سنگ‌های نفوذپذیر نظیر شن یا ماسه که حاوی آب است که می‌توان از آن برای تأمین آب چاه استفاده کرد. منافذ این رسوب‏‌ها به‌هم‌پیوسته هستند به طوری که آب در منطقه‌ای وسیع از آن‌ها عبور می‌کند. آبخوان‌ها ممکن است کم‌عمق (آبخوان دلتایی) یا عمیق باشند.

Available soil water holding capacity. ظرفیت نگهداری آب قابل دسترس گیاهان در خاک. میزان آب موجود در خاک قابل مصرف برای گیاهان یا میزان حجم آب بین ظرفیت زراعی و نقطهٔ پژمردگی دائم. آب قابل دسترس گیاهان به‏‌طور متوسط از 0.7 اینچ در فوت در خاک شنی درشت بافت تا 2.25 اینچ در فوت در خاک لوم شنی و لوم سیلتی بسیار ریزبافتاک متغیر است.

Banded. تیمار نواری. کودی که هنگام کاشت در زیر یا اطراف بذر داده می‌شود، یا علف‌کش‌هایی که برای فضای مشخصی استفاده می‌شوند که شامل ردیف‌های کاشت است.

Biennial rotation. تناوب زراعی دوساله. شیوه پرورش دو محصول مختلف در سال‌های متناوب. مثلاً: ذرت و سویا، برنج و سویا.

Biological control. مبارزه بیولوژیک. مدیریت آفات که شامل حفاظت، تقویت یا رها‏سازی زی ارگانیسم‌هایی است که دشمنان طبیعی آفات هستند. عوامل کنترل‌کنندهٔ بیولوژیک در سیستم مدیریت تلفیقی آفات نقش مهمی دارند.

کنترل بیولوژیکی

Biomass-energy definition. تعریف انرژی حاصل از زیست‌توده. مواد گیاهی که بر اساس وزن خشک (پس از حذف کامل آب) بیان می‌شوند و به‌صورت مستقیم یا غیر مستقیم قابل تبدیل به منبع انرژی یا سوخت هستند. در کشاورزی مدرن ، معروف‌ترین روش غیر مستقیم تبدیل زیست توده به اتانول است.

Biotic. زیستی. عوامل بیولوژیکی نظیرحشرات، پاتوژن‌ها، نماتد‏ها و علف‌های هرز که بر سایر ارگانیسم‌های زنده تأثیر می‌گذارند.

Breakeven price. قیمت سربه‌سر. درآمد هر واحد که برای ایجاد کسب‌و‌کار پایدار اقتصادی لازم است و با تقسیم هزینه (مثلاً دلار در ایکر ) بر میزان تولید (مثلاً بوشل در ایکر ) محاسبه می‌شود.

Broadcast. پخش کود روی خاک مزرعه ، یا استفاده از علف‌کش در عرض کلی ناحیه زیر کشت.

C factor. عامل پوشش گیاهی. عامل مدیریت پوشش گیاهی که در معادلۀ جهانی اصلاح‌‏شده فرسایش خاک استفاده می‌شود و بیانگر تأثیر شیوه‌های زراعی و مدیریتی بر میزان فرسایش است.

Cation exchange capacity (CEC). ظرفیت تبادل کاتیونی. اشاره به میزان بار‏های منفی موجود در سطح ذرات خاک رس و مواد ارگانیک موجود درخاک دارد. این بارهای منفی کاتیون‌ها یا یون‌های مثبت یا کاتیون‏‌هایی نظیر پتاسیم (K+)، کلسیم (Ca++)، منیزیم (Mg++) و آمونیم (NH4+)، یعنی اصلی‌ترین عناصر غذایی گیاهان، را به خود جذب می‌کنند. هیدروژن (H+)، سدیم (Na+) و آلومینیوم (Al+++) سایر کاتیون‌های اصلی اشغال‌کنندهٔ CEC در خاک هستند. درصد بالای ذرات رس موجب افزایش CEC می‌شود، درحالی‌که درصد بالای ذرات ماسه باعث CEC کمتر می‌گردد. افزایش نه‌چندان زیاد در ماده آلی موجب افزایش شدید CEC خاک می‌شود. ظرفیت تبادل کاتیونی خاک حائز اهمیت است زیرا بیانگر اندازهٔ ذخیره عناصر غذایی است که باید جایگزین عناصر غذایی مصرف‌شده توسط گیاهان شود. همچنین، CEC خاک می‌تواند شاخص میزان آب‌شویی کودهای پتاسه و ازته باشد، یعنی خاک‌هایی با CEC بالا کمتر دچار آب‌شویی عناصر کاتیونی می‌شوند.

 

Cellulosic ethanol. اتانول سلولزی. سوخت‌ زیستی که از لیگنوسلولز تولید می‌شود. لیگنوسلولز ماده‌ای ساختاری است که جرم اکثر گیاهان را تشکیل می‌دهد. بقایای ذرت در زمین پس از برداشت محصول ، گونه‌ای ارزن بومی آمریکای شمالی (switchgrass) وکاه و کلش گندم ازمنابع متداول لیگنوسلولزی کشاورزی هستند که در تولید اتانول سلولزی می‌توان از آن‌ها استفاده کرد.

Conservation tillage. خاک‌ورزی حفاظتی. عملیات مکانیکی محدود با ابزارهایی که منجر به پوشاندن سطح خاک با بیش از 30٪ بقایای گیاهی می‌شود.

Conventional tillage system. سیستم خاک‌ورزی رایج . ترکیب عملیات مکانیکی با ابزارهایی که منجر به ایجاد بستر بذر می‌شود و اساساً عاری از پوشش بقایای گیاهی و علف هرز است. این سیستم نقطهٔ مقابل خاک‌ورزی حفاظتی است.

Cover crop. گیاه پوششی. گیاهی که برای پوشاندن خاک در طول فصل و در غیاب غلات یک‌‏ساله کاشت می‌شوند.

گیاهان پوششی

Crop rotation. تناوب زراعی. شیوهٔ پرورش دو یا چند محصول یک‏‌ساله در مزرعه‌ای معین و بر اساس الگو یا توالی برنامه‌ریزی‌شده یا در سال‌های زراعی پشت‏‌سر‏هم .

Cultural control. مبارزه زراعی. مدیریت آفات که شامل خاک‌ورزی ، بهداشت گیاهی، برداشت محصول و سایر شیوه‌ها برای تغییر محیط زیست آفت است. مبارزه زراعی شامل روش‌هایی است که موجب افزایش بهره‌وری گیاهان برای غلبه بر پیامدهای خسارت آفات می‌شود.

Deep tillage. خاک‌ورزی عمیق. عملیات مکانیکی با ابزارهایی که بر خصوصیات خاک در عمق بیشتر از 6 اینچ تأثیر می‌گذارد. این عمل می‌تواند با خاک‌ورزی حفاظتی سازگار باشد، البته به شرطی که سطح خاک نسبتاً بدون تغییر باقی بماند.

Disease. آفت. آسیب به گیاه بر اثر تنش‌های زیستی ناشی از عفونت‌های قارچی، اُاُمیستی، نماتدی ، میکروبی یا ویروسی.

Double crop. دو کشتی. کاشت دو محصول به‌صورت متناوب طی یک سال.

Dryland production system. دیم‌کاری . کاشت محصول بدون آبیاری یا آبیاری تکمیلی.

اصطلاحات کشاورزی: حرف E تا حرف L

Enterprise budget. بودجه تشکیلات اقتصادی . نوعی گزارش مالی مزرعه که مالکین یا مدیران می‌توانند برای تصمیم‌گیری از آن استفاده کنند. پس از تعریف شیوه‌های تولیدی خاص برای تشکیلات اقتصادی (مثلاً محصولی که بدون خاک‌ورزی تولید می‌شود)، بودجه معمولاً بخشی دارد که ارزش پیش‌بینی‌شده بر حسب دلار را (معمولاً به ازای هر ایکر یا بوشل ) برای دریافتی ناخالص، هزینه‌های عملیاتی، هزینه‌های مالکیت و بازدهی هزینه‌ها توصیف می‌کند.

Erosion. فرسایش. جابجایی ناخواستهٔ خاک از محل خود توسط باد یا آب.

فرسایش

Fallow. آیش. زمینی که معمولاً برای تولید محصول استفاده می‌شود (زمین مزروعی) برای یک فصل بدون کشت رها می‏‌شود. در زمین آیش ممکن است عملیات خاک‏‌ورزی انجام شود یا نشود. از واژهٔ آیش گذاشتن زمین معمولاً برای از بین بردن علف‌های هرز و حفظ رطوبت خاک استفاده می‌شود.

Farm gate value. قیمت سر زمین (در محل). بهای محصول کشاورزی هنگام بار زدن از مزرعه که معمولاً برابر با قیمت فروش محصول است.

Field capacity. ظرفیت زراعی (FC). حجم آب موجود در خاک پس از قطع جریان آب ثقلی که در این هنگام پتانسیل ماتریک معمولا 0.3 بار در نظر گرفته می‏‌شود.

Genotype. ژنوتیپ. ساختار ژنتیکی هر ارگانیسم‌ (که با خصوصیات فیزیکی یا فنوتیپک آن فرق دارد) یا کل ژن‌هایی که از والدین به نتایج آنها منتقل می‌شود.

Germplasm. مواد ژنتیکی . مجموعه‌ای از منابع ژنتیکی متنوع (مثلاً بذر سویا) که در تولید لاین‌ها یا واریته‌های اصلاحی پیشرفته به‏‌کار می‌رود.

Herbicide. علف‌کش. مواد شیمیایی یا ارگانیسم‌های بیولوژیکی کشت‌شده که برای از بین بردن یا متوقف‏‌کردن رشد گیاه هرز استفاده می‌شود.

Herbicide–Tolerant. تحمل‌کننده علف‌کش. توانایی گیاه در زنده ماندن و تکثیر پس از استفاده از علف‌کش. این اصطلاح و Herbicide–Resistant (مقاوم به علف‌کش) اغلب به‏‌جای یکدیگر استفاده می‌شوند.

Host-plant resistance. مقاومت گیاه میزبان. ویژگی فیزیولوژیکی یا فنوتیپی ذاتی یا اصلاح‏‌شده گیاه که تحت کنترل ژنتیکی قرار دارد و گیاه را قادر می‏‌سازد در مقابل آسیب ناشی از تغذیه حشرات و عفونت ناشی از عوامل بیماری‌زا مقاومت کند.

Identity preserved (IP). هویت حفظ‌ شده. شناسایی و حفظ بذر دارای صفات یا ویژگی‏‌های خاص مد نظر مصرف‏‌کنندگان از طریق کانال‌های بازاریابی (معمولاً از طریق کشت قراردادی برای قیمت بالاتر).

Integrated pest management (IPM). مدیریت تلفیقی آفات. سیستم پشتیبانی مبتنی بر رویکرد پایداری اکولوژیک برای مدیریت علف‌های هرز، پاتوژن‌های گیاهی و حشرات آفت و در عین حال کمینه‏‌کردن مصرف مواد شیمیایی. این روش تلفیقی از شیوه‌های زراعی، شیمیایی و بیولوژیکی سازگار و مکمل است تا مدیریت آفات اقتصادی، دوستدار محیط زیست و از لحاظ اجتماعی پذیرفته باشد.

Leaching (Leachate). آب‌شویی (آبشویه). در ارتباط با خاک ، حرکت رو به پایین مواد محلول در خاک از طریق فرونشت عمقی، که همان حرکت گرانشی آب در داخل منافذ ریز خاک است. این کار اغلب منجر به حذف کامل مواد محلول می‌شود

 

اصطلاحات کشاورزی: حرف M تا انتها

Macronutrient. عنصر پر‏مصرف . عنصر غذایی ضروری که گیاهان به مقدار نسبتا زیادی به آن احتیاج دارند. این عناصر عبارت‌اند از: N (نیتروژن)، P (فسفر)، K (پتاسیم)، S (گوگرد)، Ca (کلسیم) و Mg (منیزیم).

Micronutrient. عنصر غذایی کم‏مصرف . عنصر غذایی ضروری که گیاهان به مقادیر کمی از آن‌ها احتیاج دارند. این عناصر عبارتند از: Cl (کلر)، Fe (آهن)، B (برم )، Mn (منگنز)، Zn (روی)، Cu (مس)، Mo (مولیبدنم) و Ni (نیکل).

Net returns. بازدهی خالص. ارزش دلاری برآوردشدهٔ درآمد ناخالص پیش‌بینی‌شده منهای هزینه‌های پیش‌بینی‌شده که به یک تشکیلات اقتصادی کشاورزی خاص اختصاص داده شده است. بازدهی خالص (یا بازدهی بیشتر از هزینه سرمایه ) بیانگر سود مازاد بر تمام عوامل تولیدی است که قبلاً هزینه‌ای صرف آن نشده است. به‌عنوان مثال، بودجه یک تشکیلات اقتصادی ممکن است شامل هزینهٔ تمام نهاده‏‌ها به‌جز زمین باشد. در این مورد، بازدهی خالص (در صورت مثبت بودن) بیانگر مقدار موجودی قابل پرداخت برای هزینهٔ زمین است. به‌عنوان مثال دیگر می‌توان به موردی اشاره کرد که در آن، تمام نهاده‏‌ها به‌جز مدیریت در برآورد هزینه لحاظ شده‌اند. در چنین موردی، بازدهی خالص برابر با میزان موجودی قابل پرداخت برای خدمات مدیریتی مربوط به تشکیلات اقتصادی است. بازدهی خالص ممکن است منفی باشد که نشان می‏‌دهد درآمد تشکیلات اقتصادی قادر نیست تمام هزینه‌های صرف‌شده را پوشش دهد. عبارت «بازدهٔ خالص نسبت به زمین، مدیریت و هزینه‌های عمومی مزرعه» بیانگر آن است که تمام هزینه‌ها به‌جز هزینه‌های سه مورد فوق‌الذکر در محاسبهٔ بازدهی خالص لحاظ شده‌اند.

Nitrogen fixation. تثبیت نیتروژن. فرایندی که در آن، نیتروژن موجود در اتمسفر با عناصر دیگر ترکیب می‌شود و ترکیبات غیر آلی را به وجود می‌آورد. این ترکیبات به‏‌آسانی از طریق نیتریفیکاسیون به عناصر غذایی به راحتی قابل جذب توسط گیاهان تبدیل می‏‌شود و در تهیه ترکیبات آلی پیچیده‏‌تر به‏‌کار می‏‌رود. تثبیت نیتروژنی به‏‌ بیان دقیق‏‌تر یعنی تبدیل نیتروژن موجود در اتمسفر به ترکیبات نیتروژنی توسط باکتری ریزوبیوم موجود در ندول‏‌های ریشه حبوبات.

تثبیت نیتروژن

Nitrification inhibitors. بازدارنده‌های نیتریفیکاسیون. ترکیباتی شیمیایی که به کودهای ازته اضافه می‌شود تا میزان تبدیل فرم آمونیوم کودها را به فرم نیترات کاهش دهند.

Nodules. ندول . اندامک یا برآمدگی کوچک (روی سطح ریشهٔ سویا) که دارای باکتری ریزوبیوم است.

Non-selective herbicide. علف‌کش‌های غیر‏انتخابی. ترکیباتی شیمیایی که به‌طورکلی برای تمام گیاهان سمی هستند. از این علف‌کش‏ها برای از بین بردن طیف وسیعی از گونه‌های گیاهی استفاده می‌شود که معمولاً شامل گونه‌هایی از محصولات کشاورزی موجود در ناحیه‌‏ای است که در آن علف‌کش مصرف می‌شود. برخی علف‌کش‌های انتخابی در صورت استفاده از دوز‏های بسیار بالا ممکن است به علف‌کش‌های غیر‏انتخابی تبدیل شوند.

Oxidation of organic matter. اکسیداسیون ماده آلی. تجزیه ماده آلی از طریق فعالیت میکروبی. این فرایند به دما وابسته است؛ بنابراین، در منطقه‌‏ای از ایالات متحده که شامل بخش‌هایی از ایالات تنسی، میسی‌سی‌پی، کنتاکی و میزوری است که زمستان‌ نسبتاً ملایم‏‌تری دارند بیشتر صورت می‏‌گیرد.

Percolation. فرونشت . فرونشت در ارتباط با خاک، به معنای حرکت گرانشی (رو به پایین) آب همراه با مواد معدنی محلول از میان منافذ خاک است.

Perennial. چندساله. گونه‌های گیاهی که چرخهٔ زندگی آن‌ها بیش از دو سال طول می‏‌کشد. این گیاهان در زمستان و در مقابله با تنش‌های زیست‌محیطی به‌‏صورت بافت‏‌های زیرزمینی نظیر ریشه‌، ریزوم ، پیاز یا غده‌ بقا می‏‌یابند.

Permanent wilting point (PWP). نقطهٔ پژمردگی دائم. حجم آب باقی‌مانده در خاک، هنگامی‌که گیاه دیگر قادر به استخراج آن نیست و گیاه قادر نیست از پژمردگی بیرون آید مگر آنکه آبیاری شود. در این نقطه پتانسیل ماتریک معمولا 15 بار در نظر گرفته می‏‌شود.

Phenotype. فنوتیپ. ظاهر فیزیکی ارگانیسم‌ (با ژنوتیپ فرق دارد) که ناشی از تعامل ژنوتیپ آن‌ با محیط زیست است. منظور از محیط زیست عواملی نظیر نور، رطوبت خاک و دما است.

Plant introduction. وارد کردن گیاه غیر بومی به منطقه. مواد ژنتیکی که از سایر نقاط جهان به ایالات متحده آورده شده است تا ژن‌های جدیدی را برای بهبود بالقوه بهره‌‏وری محصول فراهم کند.

Plant pathogen. پاتوژن گیاهی. قارچ‌ها، اُاُمیست‌ها، نماتد‏ها، میکروب‌ها یا ویروس‌هایی که گیاهان را آلوده می‌کنند و باعث آسیب به محصول یا بیماری آن‌ها می‌شوند.

نگارش نام‌های علمی گونه‌های گیاهی و جانوری در مقاله‌های ژورنالی

Plant residue cover. پوشش بقایای گیاهی. مواد گیاهی باقیمانده بر سطح خاک پس از برداشت محصول. این اصطلاح اغلب در ارتباط با تعریف سیستم‌های خاک‌ورزی استفاده می‌شود.

پوشش بقایای گیاهی

Reduced tillage system. سیستم کم‌خاک‌ورزی. عملیات مکانیکی محدود با ابزارهایی که باعث می‌شود تا سطح خاک با 15 تا 30٪ از بقایای گیاهی پوشانده شود.

Residual herbicide. بقایای علف‌کش. علف‌کشی که پس از استفاده در خاک باقی می‌ماند و برای مدتی کوتاه به علف‌های هرزی که جوانه می‏‌زنند آسیب می‏‌زند یا آنها را از بین می‏‌برد.

Rhizobium. ریزوبیوم. گروهی از باکتری تثبیت‌کنندهٔ نیتروژن که در ندول‏‌های روی به ریشهٔ گونه‌های حبوبات یافت می‌شود.

ریزوبیوم

Ridge tillage. خاک‌ورزی پشته‌ای. در فصل پاییز، پشته‏‌های خاک تهیه می‏‌گردد و محصول روی این پشته‏‌ها یا بستر‏های کم‏‌عمق کاشته می‏‌شود.

Row spacing. فاصلهٔ ردیفی. فاصلهٔ عرضی بین گیاهانی که به صورت ردیفی کاشت می‏‌شوند.

Selective herbicide/pesticide. آفت‌کش یا علف‌کش انتخابی. ترکیبی شیمیایی که فقط گونه‌های خاصی از گیاهان یا پاتوژن‌های گیاهی را از بین می‌برد. محدود یا گسترده ‏بودن این طیف به علف‏‌کش استفاده شده بستگی دارد.

Soil bulk density. چگالی ظاهری خاک. وزن واحد حجم خشک خاک در شرایط طبیعی، که این واحد حجم فضای منافذ را هم شامل می‏‌شود. این چگالی معمولاً به‌صورت «گرم بر سانتی‌متر مکعب» بیان می‌شود. برای تعیین این چگالی، از خاک آون خشک بر‏هم‏‌نخورده موجود در نمونه مغزه‌گیری‌شده که حجم مشخصی دارد استفاده می‏‌شود .

Soil persistence. ماندگاری در خاک. اشاره به مدت‌زمان موثر ماندن علف‌کش در خاک دارد.

Soil texture. بافت خاک. طبقه‌بندی خاک بر مبنای درصد ماسه (درشت‌ترین ذرات)، سیلت و رس (ریزترین ذرات). ویژگی‌های خاک نظیر سرعت زه‌کشی داخلی، ظرفیت نگهداری آب، ظرفیت نگهداری آب قابل استفاده گیاه، هوادهی، حساسیت به فرسایش و ظرفیت تبادل کاتیونی (CEC) تحت تأثیر بافت خاک هستند. خاک‌هایی با ذرات رس غالب را خاک‌های ریزبافت و خاک‌هایی با ذرات درشت‌تر غالب را خاک‌های درشت‌بافت می‌نامند.

Soil Water holding capacity. ظرفیت نگه‌داری آب در خاک. میزان آبی که پس از توقف هدر‏ روی آب ثقلی در خاک باقی می‌ماند.

Stale seedbed planting system. سیستم کاشت در بستر بذر قدیمی. بستر بذری که درست تا پیش از زمان کاشت عملیات خاک‌‏ورزی برای آماده‌‏سازی بستر کاشت در آن صورت نگرفته است. ممکن است در این بستر از زمان برداشت محصول قبلی عملیات خاک‏‌ورزی انجام نشده باشد. هرگونه عملیات خاک‏‌ورزی که در پاییز، زمستان یا اوایل بهار انجام می‏‌شود، با فاصله زمانی کافی از هنگام کاشت صورت می‌گیرد تا بستر بذر نشست کند یا کهنه شود. محصول در این بستر غیر آماده کشت می‌شود و علف‌های هرزی که قبل از کاشت یا هنگام کاشت وجود دارند با استفاده از علف‌کش از بین می‌روند. این سیستم مانع از خاک‌ورزی نمی‌شود زیرا به مفهوم کم‌خاک‌ورزی است و مفهوم بدون خاک‌ورزی را نمی‏‌رساند.

Symbiotic nitrogen fixation. تثبیت همزیستی نیتروژن. تبدیل نیتروژن اتمسفری به نیتروژن غیر آلی توسط میکروارگانیسم‌هایی که در ندول‏‌های روی ریشهٔ بوته‏‌های سویا زندگی می‌کنند. «همزیستی» بیانگر آن است که هم میکروب ریبوزیوم موجود در ندول‏‌ها و هم گیاه میزبان (مثلاً سویا) از این رابطه سود می‌برند.

Tillage system. سیستم خاک‌ورزی. ترکیب عملیات مکانیکی با ابزارهایی که محیط خاک را برای میسر‏ ساختن تولید محصول تغییر می‌دهد.

 

سیستم خاک‌پروری

Tolerant. متحمل . توانایی ذاتی گیاه برای زنده ماندن و تکثیر پس از استفاده از علف‌کش‌ها یا هنگام آلودگی با پاتوژن‌های گیاهی. این توانایی ممکن است ذاتی (طبیعی) یا اکتسابی از طریق دستکاری ژنتیکی باشد. اصطلاح «tolerant» اغلب مترادف با «resistant» به کار می‌رود، بدین معنی که گیاه در برابر تنش‌های زیستی یا غیر زیستی خاص ایمن است یا آسیبی به آن نمی‌رسد.

Upland soil. اراضی مرتفع. خاک زمین‌های مرتفع که: (1) خارج از دشت‌ سیلابی واقع شده است، (2) در معرض سیلاب نیست، (3) امکان دارد در معرض فرسایش باشد و (4) ممکن است در معرض فرسایش طولانی‌مدت و متعاقب آن از دست دادن بخشی از خاک سطحی قرار گرفته باشد.

Value-added trait. ویژگی ارزش افزوده. ویژگی یا مشخصه‌ای کیفی که ارزش محصول تولیدی را نسبت به نوع معمولی یا تجاری آن افزایش می‌دهد و مستلزم محصول نهایی یکدست و بدون آلودگی است. ارزش افزوده در سویا به معنای واریته‏‌هایی با مشخصات فیزیکی و شیمیایی ویژه است که برای بازارهای خاصی تولید می‌‏شود .

Variable rate application. میزان مصرف متغیر . کاربرد عناصر غذایی به میزان مختلف در نواحی خاصی از یک مزرعه متناسب با نیاز خاص و متفاوت آن نواحی.

Varietal resistance. مقاومت واریته‌‏ای . مقاومت واریته‏‌ای در برابر آسیب ناشی از علف‌کش‌ها، پاتوژن‌ها یا حشرات. مقاومت واریته‏‌های مختلف یک گونه گیاهی ممکن است در مقابل آفتی خاص در سطوح مختلف بیان شود. این اصطلاح اغلب هم‌معنی با Host-Plant Resistance «مقاومت گیاه میزبان» به‏‌کار می‌رود.

Weed control. کنترل علف‌های هرز. فرایند کاهش رشد علف هرز یا آلودگی به آن به سطح قابل قبول. این اصطلاح اغلب هم‌معنی با weed management به معنای «مدیریت علف‌های هرز» به‏‌کار می‏‌رود.

About Author

اخبار ویژه

1 دقیقه زمان مطالعه
1 دقیقه زمان مطالعه
1 دقیقه زمان مطالعه
1 دقیقه زمان مطالعه